دیروز با معلمم یا بهتر بگم معلمی که مشاور شغلیمون هم هست قرار داشتم. اینجور که پیداست هفته ای یکبار باید برم دفترش. از اونجایی که تصمیم گرفتم برم سر کار و مهم نیست چه کاری باشه فقط کار باشه ازش خواستم که کمک کنه یه رزومه برای cashier تهیه کنم و اونم زحمتش رو برام کشید حالا میخوام این رزومه رو به چند فروشگاه مختلف بدم تا یه کار نیمه وقت یا تمام وقت برای خودم پیدا کنم. کلاس ای اس ال رو هم از امروز شروع کردم ساعت هشت و نیم تا دوازده و نیم خوبه جالبه هم سرم گرم میشه هم یه چیزی یاد میگیرم هم اینکه امروز یه دوست ایرانی دیگه پیدا کردم.
برای شغل settlement worker باید یه دوره job placement بگذرونم که فعلا اونجایی که میخواستم برم همه جاهاش پره و باید صبر کنم شاید اواخر تابستون جا باز بشه و من بتونم دوره ام رو بگذرونم ولی تا اون موقع یه کار دم دستی داشته باشم که تو خونه نمونم و به افسردگی سپری نکنم خوبه.
هوا حسابی گرم و خوب شده امیدوارم همینجور بمونه و دوباره سرد نشه. دیروز مدرسه دخترم که تعطیل شد یک ساعت تو حیاط مدرسه موندیم تا با دوستاش بازی کنه.
میگم امسال عزرائیل حسابی فعال شده. خدا رحمتش کنه نادره خیرآبادی هم به رحمت خدا رفت. من خیلی خیلی دوستش داشتم.
از دیروز از دست دخترم بیچاره شدیم آخه student of the week شده پدر مارو درآورده. هر هفته تو کلاسشون یکی از بچه ها انتخاب میشه که یه کارای خاصی رو تو کلاس برای معلم انجام میده. خیلی هم براشون مهمه. مثلا به ماهی های تو کلاس باید غذا بده. وقتی بچه ها صف میبندن اول صف میایسته. وقتی معلم برای بچه ها کتاب میخونه همه روی زمین میشینن ولی اون روی rocking chair میشینه. خلاصه به قول دخترم student of the week یه عالمه special things انجام میده. خوش به حالشون چه چیزایی براشون مهمه تو زندگی. حالا چرا بیچارمون کرده؟ چون هی میگه من student of the weekام هر چی من میگم باید گوش کنین.
book club داشتن که امروز آخرین روزش بود باید صد تا کتاب میخوندن و تو یه فرم که قبلا داده بودن اسم کتابها رو مینوشتیم یکی یه stick چوبی که بالاش ستاره داره مثل مال فرشته ها براشون درست کردن هر پنج تا کتابی که بخونن یه سنگ رنگی روی این stick میچسبونن تا صد تا کتاب تموم بشه خلاصه این چند شب اخیر ما در سایت raz-kids مشغول کتاب خوندن بودیم تا یازده یازده و نیم شب تا بالاخره دیشب صد تا کتابش تموم شد. حالا حتما امروز فردا استیکش رو میاره.
(شرمنده که انقدر انگلیسی نوشتم حرفهای دخترم رو که میخواستم عین خودش بگم برای همین نصف فارسی نصف انگلیسی شد بقیه رو هم میخوام دقیقا کلمه ای که اینجا به کار میبرن رو بگم برای همین این پست پر از کلمات انگلیسی شد شما به دل نگیرین).