۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

باکس

دیروز بعد از ظهر آقای همسر تماس گرفت که منتظرش باشم با هم بریم دنبال دخترم چون بیشتر روزا زود میره سر کار و به خاطر این زود رفتن و گاهی دیر اومدن اضافه کاری بهش نمیدن به رئیسش اطلاع داد و زودتر اومد خونه آقای رئیس با این مسئله مخالفتی نداره و گفته فقط ساعاتت رو پر کن که این بنده خدا هم همین کار رو میکنه.

روزایی که ما دو تایی میریم دنبالش دخترم خیلی خوشحال میشه برای همین گاهی با هم میریم.

از وقتی که دخترم میره مدرسه جدید یکی دو بار معلمش بهم گفت غذا کم براش میذاری گرسنه ست غذا بیشتر براش بذار من کلی تعجب کردم که این بچه هیچی نمیخوره حالا چطوریه که اینجا اومده همش گرسنه ست آخرین بار هفته گذشته دوباره بهم تذکر دادن رفتم بالا تو کلاس پیش معلم ببینم حرف حسابش چیه هی میگه این گرسنه ست. معلمش گفت این سیر نمیشه شما ناراحت میشی بچه ات غذا بیشتر بخوره؟ منو میگی میخواستم با لگد برم تو صورتش گفتم آخه این اصلا غذا نمیخوره خلاصه یه باکس پر از خوراکی بهم نشون داد و گفت ما به بچه های بی بضاعت از این باکس خوراکی میدیم دختر شما هم از این باکس میاد خوراکی برمیداره تازه من دوزاریم افتاده که چه خبره براش توضیح دادم که این بچه دوست داره از توی این باکس خوراکی برداره و در اصل گرسنه نیست. معلمش گفت هر روز نمیتونه این کار رو انجام بده چون این مال بچه هاییه که غذا نیاوردن یا وضع مالی خوبی ندارن اگه گاهی برداره اشکال نداره. گفتم اگه اشکال نداره من خوراکی میخرم میدم به شما بذارین تو این باکس که اگه دوست داشت بیاد از توش برداره قبول کرد و منم فرداش یه جعبه کراکر که توش بسته های کوچیکتر هست فرستادم مدرسه چون معلمش تاکید کرد خوراکی شیرین نباشه و ترجیحا کراکر باشه. در ضمن به دخترم توضیح دادم که این باکس مال بچه هاییه که یادشون رفته غذا بیارن دیگه نگفتم مال بچه های بی بضاعته. از اون روز دیگه دخترم سراغ اون باکس نرفت ولی یکی دوبار گفت نمیشه یادت بره برام خوراکی بذاری من برم از اون باکسه خوراکی بردارم؟

هیچ نظری موجود نیست: