۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

sham wow , infiniti

روز جمعه همش خونه بودم و مشغول درس خوندن و تمرین رایتینگ. دخترم رو خونه نگه داشتم تا حالش بهتر بشه که هنوزم خوب خوب نشده. معلممون رایتینگ رو از ما تایپ شده میخواد برای همین امروز شنبه صبح رفتم یه جایی که شبانه روزیه و دو تا تکلیف داشتم پرینت گرفتم و رفتم کالج. این جایی که میگم یه بار دیگه هم به دادم رسیده بود. تو پینات پلازا یه جایی هست به نام infiniti که از اینترنت و فکس و کپی و پرینتر و اسکنرش میتونیم استفاده کنیم و خوبیش اینه که شبانه روزیه. چند وقت پیش یه روز یکشنبه ساعت 7 شب باید یه چیزی رو پرینت میگرفتم و شرایط طوری بود که تا دوشنبه صبح هم نمیتونستم صبر کنم. اون ساعت روز یکشنبه همه جا تعطیله حتی کتابخونه. خیلی خیلی شانسی ما اینجا رو پیدا کردیم و کارمون انجام شد. هزاران بار از جلوش رد شده بودیم ولی هیچوقت ندیده بودیمش.
امروز رفتم کالج و دخترم رفت مدرسه ایرانی. بعد از ظهر مدرسه من تموم شد اومدیم خونه و یه کم استراحت کردیم تا نزدیک ساعت چهار رفتیم دنبال دخترم. در طول هفته مشق نوشت بهش دیکته هم گفتم (آ ا به ب با بابا آب) رو یاد گرفته. از اینها چند خطی هم بهش دیکته گفتم. امروز هم (د داد) رو یاد گرفت. گفتن باید لباس فرم بپوشه. معلم هم گفت مداد قرمز براش بذارین. آقا ما این تورنتو رو زیر و رو کردیم مداد قرمز پیدا نکردیم. من نمیدونم بچه ها تو این مدرسه های کانادایی چه ...... میکنن؟ مگه درس نمیخونن؟ مگه مشق نمینویسن؟ یعنی یه مداد قرمز نمیشه پیدا کرد اینجا؟ فعلا مداد قرمز جعبه مداد رنگیشو گذاشتم تا بگم از ایران برام بفرستن. از وال مارت براش یه بلوز آستین بلند سفید و یه سارافون سرمه ای خریدیم. فردا هم بچه مدرسه داره باید بره.
بعد از ظهر ناهار رو تو همون پینات پلازا خوردیم اصلا غذاش خوب نبود چرب و بد بود. بعد رفتیم یه دلاری و یه چیزای کوچیکی برداشتیم. خیلی وقته ادوات جشن هالووین رو آوردن امسال میخوام یه چیزایی بخرم و رسم و رسومات رو به جا بیارم و هالووینمونو در کنیم.
از عصری که رفتیم وال مارت تا شب اونجا بودیم و همه جا رو خوب گشتیم. یه بسته از این دستمالای sham wow خریدم انگار راستی راستی خوبه.
هوا داره سرد میشه امروز صبح دمای هوا 12 درجه بود دیگه از بعد از ظهرش خبر ندارم از عصر هم بارونی باریدن گرفت. راستی قیمت بنزین یه چندین سنتی ارزون شده و امروز هشتاد و نه سنت و خرده ای بود. انگار اینجا زمستونا بنزین ارزونتره.
شنیدم هوای تهران هم حسابی سرد شده تازه خلخال هم برف اومده!
نمیدونم راهنمایی و رانندگی از اعتصاب بیرون اومدن یا هنوز نه میخوام تنبلی رو کنار بذارم و برم گواهینامه بگیرم. ولی گواهینامه گرفتن همانا و غیب شدن آقای همسر در روزهای تعطیل همانا. الان بهش محتاجم ما رو میبره اینور اونور. فکر کردین من گواهینامه داشته باشم از خونه تکون میخوره؟ میگه خودتون برین من خستم یه روز تعطیل دارم میخوام استراحت کنم (اونوقته که دیگه کل کارهای خونه مثل ایران میفته روی دوش خودم). منم چون نمیتونم دوری همسر مهربانم رو تحمل کنم نمیرم گواهینامه بگیرم.