۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

برف

این برنامه ای ال تی که من دارم میرم خیلی خوبه و هر کس که ازم میپرسه میگم این کلاسها رو دارم میرم کلی تشویقم میکنه و میگه که خیلی خوبه. ولی باید اعتراف کنم که از کالج رفتن هم مشکل تره یعنی خیلی کار میکشن اگه نجنبی کلی عقب میفتی. 

هفته پیش همش برف و بارون داشتیم بیشتر برف داشتیم. حال و هوای هفته پیش اینطوری بود: 
بر لحاف فلک افتاده شکاف                  پنبه میبارد ازین کهنه لحاف

جمعه بعد از ظهر همسرم از جاده واتر داون برگشت خونه و هنوز زمینها رو پاک نکرده بودن و پر از برف بود جاده Waterdown هم پیچ داره هم شیب داره. خلاصه همسرم گفت سر یکی از این پیچها جاده پیجید ماشین من نپیچید!! از جاده خارج شده بوده و خورده بوده به گاردریل کنار جاده و دور خودش چرخیده و برگشته وسط جاده خدا رو شکر که از روبرو ماشین نمیومده ولی ماشینهای پشت سری دیده بودن و با فاصله زیاد توقف کرده بودن. خدا بهش رحم کرد. خدا رو شکر هم خودش سالمه هم ماشین. همون شب رفتیم خرید یه سر هم رفتیم تو یه فروشگاه Pet Smart ببینیم توش چه خبره یه صندوق صدقات برای حیوانات بی سرپرست گذاشته بودن ما هم توش صدقه انداختیم. 
شنبه هم به خاطر برف شدیدی که میبارید نرفتیم تورنتو و موندیم خونه. یکشنبه بارش برف کمتر شد رفتیم وال مارت یه کم خرید کردیم و قرار بود ناهار رو بیرون بخوریم. نمیدونم چی شد که سر از تورنتو درآوردیم. جاتون خالی ناهار خوردیم و از سوپر خوراک خرید کردیم و برگشتیم شهر خودمون.

یکی از همکلاسیهام یه سایتی به من معرفی کرد به اسم Linkedin که معلممون هم تائیدش کرد منم تو این سایت عضو شدم ولی هنوز خیلی بهش وارد نیستم و نمیدونم باید چیکار کنم فقط چون شنیدم سایت خوب و به درد بخوریه به شما معرفیش کردم.

هیچ نظری موجود نیست: