۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

قرارداد خونه

روز دوشنبه که تعطیل رسمی هم بود از ظهر من و مامانم رفتیم وان میلز مال تا هفت شب که تعطیل میشد. همسرم ما رو گذاشت اونجا رو با دخترم رفتن چاکی چیز که دخترم بازی کنه. انقدر اونجا راه رفتیم که دیگه احساس میکردم پاهام مال خودم نیست یه جفت چکمه برای خودم خریدم که دیشب رفتم یه شعبه دیگه پسش دادم چون امتحانش کردم دیدم واتر پروف نیست و به درد زمستون نمیخوره.
سه شنبه و چهارشنبه حالم خوب نبود مریض بودم و خوابیده بودم همه کارها رو مامانم کرد دخترم رو برد مدرسه و آورد و غذا درست کرد خیلی هوس کوفته کرده بودم و بلد نبودم درست کنم مامان جونم هم کوفته برنجی برام درست کرد هم کوفته تبریزی تازه دخترم هوس کله جوش کرده بود برای اونم کله جوش درست کرد. چقدر خوبه تو غربت مامان آدم پیشش باشه یاد وقتی میفتم که دختر خونه بودم.
پنج شنبه که حالم بهتر بود با هم رفتیم وال مارت یه کاپشن برای زمستونم خریدم. ظاهرش که گرمه نمیدونم حالا به درد زمستون میخوره یا نه.
امروز باز حالم خوش نیست و احساس سرماخوردگی میکنم از صبح دو تا قرص سرماخوردگی خوردم و خوابیدم ساعت یک بعد از ظهره و مامانم هم پا به پای من خوابید طفلکی از صبح کلی فعالیت کرده.
سه شنبه یا چهارشنبه درست یادم نیست شب همسرم ما رو برد فودبیسیکس خرید کردیم بعد هم رفتیم پاپ آیز شام خوردیم.
پنج شنبه همسرم چکهایی رو که روز قبل از بانک گرفته بود برد داد به دفتر اجاره منزل جدیدمون قراردادمون از اول نوامبره ولی از سی ام اکتبر بهمون کلید میده. خیالم از بابت خونه راحت شد هر چند که این وسط یک ماه اجاره اضافه میدیم یعنی هم اجاره این خونه و هم اجاره اون خونه ولی ارزشش رو داره چون هم خونمون بزرگتر میشه هم راه شوهرم کوتاه میشه و یک ربع تا محل کارش میشه و هم پول بنزینش کم میشه خدا رو شکر اونجا همه چیز بهمون نزدیکه تا مدرسه دخترم که حدودا ده دقیقه پیاده روی هست روبروی مدرسه یه نوفریلز داریم بقیه فروشگاهها هم به شعاع یک کیلومتر اطراف خونمون هستن.
فردا باید برم کالج این دو هفته هیچی درس نخوندم گذاشتم روز آخر باید یه پاراگراف بنویسم که هنوز ننوشتم.

هیچ نظری موجود نیست: