دوشنبه ساعت 3:25 بعد از ظهر هواپیما نشست و یک ساعت بعد مامان جون عزیزم وارد سالن انتظار شد و بعد از کلی بغل و بوس رفتیم سوار ماشین شدیم. سر راه از تیم هورتونز قهوه گرفتیم و اومدیم خونه.
دیروز دو تایی رفتیم فرویومال. دیروز عصر دخترم رو بردیم استخر بعد رفتیم یه کم طرف خیابون یانگ و پلازای ایرانیا گشتیم.
فعلا جزئیات رو نمیتونم توضیح بدم بعدا همین پست رو کامل میکنم فقط میخواستم این خبر خیلی خیلی خوب رو بدم و برم.